یک روز با علی، لولهبازکن میرداماد: ابزارهای من، رفقای همیشگیم
من علیام، ۳۲ ساله، لولهبازکن شرکت بازکنی تو میرداماد. روزم با کوچهها و خیابونای این محله گره خورده، ولی چیزی که کارمو پیش میبره، ابزارهاییه که مثل رفیقام همیشه همراهمن. امروز میخوام یه روز کاریمو براتون تعریف کنم و یه کم بیشتر از این ابزارها بگم نه با حرفای خشک و کتابی، بلکه همونجوری که خودم، روی موتورم یا زیر سینک، با خودم غر میزنم یا خوشحال میشم.
ساعت ۶ صبح: آماده کردن ابزارهای کارم
صبح که چشامو باز میکنم، قبل از هر چیزی میرم سراغ جعبه ابزارم. یه قهوه تلخ میریزم و شروع میکنم به چک کردن: فنر برقی، دستگاه تراکم هوا، شلنگ فشار قوی، و یه کیف پر از آچار و پیچگوشتی.
فنر برقیم یه دستگاه قوی با یه سیم فلزی بلنده که به برق وصل میشه و با قدرت موتور، فنر رو داخل لوله هدایت میکنه.
دستگاه تراکم هوا، که بهش میگم “غول فشار”، یه جعبه فلزی هست با یه پمپ دستی و یه نازل باریک که هوا رو با قدرت میفرسته تو لوله. شلنگ فشار قویم هم یه لوله لاستیکی سیاهه، ده متری، که به پمپ آب وصل میشه و مثل یه اژدها تودهها رو میشوره میبره.
خانومم با خنده میپرسه: علی، اینا دیگه کیان؟ میخندم و میگم: رفقای کاری! ساعت ۶:۳۰ سوار موتورم میشم و میرم برای لوله بازکنی در میرداماد.
ساعت ۸ صبح: فنر برقی تو برج الماس
اولین تماس از دفتر میاد: علی، برج الماس، طبقه هفتم، لوله آشپزخونه. میرسم اونجا، نگهبان در رو باز میکنه. یه خانم میگه: روغن غذا ریخته تو سینک. فنر برقیمو برمیدارم این رفیق قوی، با فنر برقی و سیم فلزی بلندش، بهترین انتخابه برای چربیهای چسبناک. زیر سینک میرم، فنر رو داخل لوله هدایت میکنم. حس میکنم به یه توده سفت میخوره. موتور رو روشن میکنم، فنر شروع به چرخیدن میکنه و بعد از چند لحظه، یه صدای “شلپ” میاد و آب راه میافته. میگم: این فنر کارش فوق العاده هست، هر جا گیر کنه، بازش میکنه. خانم میخنده و میگه: مرسی! ابزارمو جمع میکنم و میرم.
ساعت ۱۱ صبح: تراکم هوا تو کوچه بهشت
تماس بعدی از یه خونه قدیمی تو کوچه بهشت: سه روزه آب بالا میزنه! میرسم، صاحبخونه عصبانیه. زیر سینک که نگاه میکنم، میبینم یه توده عجیب راه رو بسته. این بار غول فشار رو برمیدارم (دستگاه تراکم هوا) نازلش رو میذارم سر لوله، پمپ رو چند بار میزنم تا فشار جمع بشه، بعد دکمه رو میزنم. با یه صدای فوشش، توده میپره بیرون مو، پلاستیک، و یه چیزایی شبیه دونه برنج. میگم: این دستگاه مثل یه نفس قویه، هر چی تو لوله باشه، فوتش میکنه!
ساعت ۲ بعدازظهر: شلنگ فشار قوی تو رستوران
ناهارمو روی موتور میشینم و میخورم که زنگ میزنن: رستوران فلانی، فوری! میرسم اونجا، آشپزخونه پر از سر و صداست. مدیر میگه: لوله اصلی گرفته. شلنگ فشار قویمو وصل میکنم به پمپ آب. این شلنگ، با اون بدنه لاستیکی محکمش، وقتی آب با فشار میفرستم توش، مثل یه رودخونه وحشی میشه. سرش رو میذارم تو لوله، پمپ رو روشن میکنم یه توده بزرگ چربی و برنج میاد بیرون. میگم: این شلنگ برای کارای سنگین مثل اینجاس، همهچیزو میشوره میبره. مدیر میگه: فیلتر میذاریم ک این گرفتگی ها کمتر پیش بیاد.
ساعت ۵ عصر: فنر برقی تو شرکت
آخرین ماموریت روزم تو یه شرکت بزرگه. میگن: توالت طبقه سوم قفل کرده. میرم نگاه میکنم، یه دستمال کاغذی بزرگ گیر کرده. فنر برقیمو برمیدارم، سیم فلزیش رو داخل لوله هدایت میکنم. موتور رو روشن میکنم و فنر شروع به چرخیدن میکنه. صدای خشخش میاد، بعد ناگهان گرفتگی باز میشه. لبخند میزنم و میگم: همیشه جواب میده! مسئول شرکت نفس راحتی میکشه و میگه واقعا ممنونم.
حرف آخر از زبون خودم
ابزارهام فنرزن، تراکم هوا، شلنگ، آچار مثل دست و پای منن. هر روز توی میرداماد، با این ابزار ها، گرفتگیها رو باز میکنم. حالا اگه یه روز تو این محله، آب بالا زد، بوی بد اومد، یا لولهها گرفتن، منتظر نمونین که کار خرابتر بشه. زنگ بزنین به ما شرکت لولهبازکنی در میرداماد. من و ابزارهام سریع میرسیم، در کمتر از ۳۰ دقیقه میرسم و آرامش رو به خونه یا محل کارتون برمیگردونم.